my lovestories

متن مرتبط با «هعی خداجونم» در سایت my lovestories نوشته شده است

هعی خدا

  • + اولین سلولها  احتمالا چی بودن؟ _ احتمالا تنها بودن !     ,هعی خدا,هعی خداجونم ...ادامه مطلب

  • هعی ... حس پل هوایی و همین حسا

  • فردا هم مثِ امروز از بین می ره من اون بچم که فرمونِ دوچرخشو خیلی وقته ول کرده دست ول می رهگاهی داد می زنه و سرکش میشهخودمو کوبیدم ولی از نو نساختمهمه رو بردم و از خودم باختممن یه خفاشم اهلِ تک پریدور از عکس و رقص و طرح و نقشِ دست جمعیمن توو روشنیِ مصنوعیِ روز شما گُم می شمهمونطوری که شما توو تاریکیِ مناز ما که گذشت،فردای روشنشاید بیاد واسه فردهای روشناونا اینطوری ازم یاد میکننمیگن هر چی که اینجا نبود اینجا میخواستراه طولانیِ منم پا برهنمولی مغرورم نمی گم کفش می خوامزخم زیاد،داره خون می چکهنمی گم خونِ منو بند بیار  , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها