یکی بیاد منو ببره به جنگلای آمازون

ساخت وبلاگ
 

 

 

اینکه من  صبحا یه همچین جایی

با بوی چمن خیس و درختا نور  آفتاب و صدای بلبل ها 

بیدار نمیشم تا روی هیزما چایی درست کنم

و لم بدم به صندلی چوبی  و صدای جرجرشو گوش کنم 

نون داغ بخورم همراه با مربای آلبالو ...

رو دوشی کاموامو محکم بغل کنم ..... 

حالا بقیشم بماند .....

یعنی # جبر جغرافیایی 

 یه صبح جمعه ی دبش تو یه جای بکر .... آنم آرزوست 

my lovestories...
ما را در سایت my lovestories دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karaneh2asmana بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت: 2:30